نوشته شده توسط : صبا

 پرسید چقدر دوستم داری؟

سکوتی کردم ،چند لحظه به چشم هایش خیره شدم...

گفتم :دوستت دارم به اندازه ای که عاشقت هستم،عاشق یک عشق واقعیري ،عاشق تو، عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند،به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم

به اندازه تمام لحظه های زندی ام،تا آخر عمرم عاشقت هستم

به عشق این که تو را تا آخرین نفس دارم دوستت دارم

به عشق این که گگاهی با تو وگاهی به یاد تو زیر باران قدم می زنم،عاشق باران...به عشق آمدن باران و با اندازه قطرات باران دوستت دارم

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم،به اندازه تمام ستاره های آسمان به اندازه تمام لحظات بی قراری دوستت دارم

من که عاشق چشم هایت هستم

عاشق لحظه های عاشقی با تئ چقدر شیرین است

وآنگاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است

به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم

من که تنها تو را دارم،از تمام دار دنیا فقط تورا می خواهم ،تو تنها آرزویم هستی..به اندازه تنها آرزویم،به اندازه همان تنهایی که با یاد تو هستم و یاتنها به یاد تو هستم

ای عشق من به عشق تمام این عشق ها دوستت دارم

پرسیدم:به جواب سوالت رسیدی؟

این بار او سکوت کرد و به چشمانم خیره شد....

و این سکوت عاشقانه همچنان ادامه داشت.....

و من باز گفتم به اندازه وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما بر پاست

دوستت دارم.....!!!

تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول



:: برچسب‌ها: متن عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

 اگه هنوز از ته دل ،واسه ی چشمات می خونم

اگه هنوز آواره ی تو کوچه و خیابونم

اگه بدون تو فقط به سایه خودم میگم

اگه دیگه عوض شدم اگه یه آدم دیگه ام

واسه اینه که عاشق همیشه چشات منم

واسه اینه که از غمت ساده ساده میشکنم

اگه تو خواب هر شبم سراغ چشمات اومدم

اگه دل غریبمو به جاده های دور زدم

اگه هنوز تو یاد تو کوچه نشین هر شبم

داغ ترانه های تو اگه نشسته رو لبم

واسه اینه که باور نبودنت یه فاجعه است

واسه اینه که رفتنت کتب زندگیمو بست



:: برچسب‌ها: متن عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 385
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

 شبی از پشت یک تنهایی غمناک و بارانی تو را با لهحه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس لر یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را  از بین گلهایی که در تنهایی ام روییده با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی

و من تنها برای دیدن آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخیرن رفتن و بعد از عبور تلخ و غمگینت

چشمانم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت خورشید وداع کردم

نمی دانم چرا رفتی؟ نمی دانم چرا،شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا؟تا کی؟ برای چی؟

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد

و بعد از رفتنت یک قلب رویایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز ار کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت تمام بالهایش غرق در اندوه وغم شد

وبعد از رفتنت انگار کسی حس کرد که من بی تو تمام هستی ام  از دست خواهد رفت

کسی حس کرد که من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد،کسی فهمید که  تو نام مرا ازیاد خواهی برد

و من با آنکه می دانم که تو هرگز یاد مرا با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام برگرد

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفا ن و وهم و ترس و تردید...

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق وانتخاب آن خطا کردم

و من باحالتی ما بین اشک وحسرت و تردید کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است

و من در اوج پلییزی ترین ویرانی دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک،یک دم

نمی دانم چرا شاید به رسم عادت پروانگی مان

باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم.....



:: برچسب‌ها: متن عاشقانه , باغ قشنگ آرزوهایت ,
:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

 



:: بازدید از این مطلب : 530
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

 



:: بازدید از این مطلب : 493
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

*نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ولی ای کاش بودی تا اشک هایم از شوق دیدارت سرازیر می شد...!!

*اگر روزی دلت لبریز غم بود،گذارت بر مزار کهنه ام بود،بگو این بی نصیب  خفته در خاک ،یه روزی عاشق و دیوانه ام بود.

*ای تو تنها خوب دنیا بی تو من تنها ترینم با تو من مثل ستاره بی تو من خاک زمینم.

*من در غم تو ،تو در وفای دگری،دل تنگ توام تو دلگشای دگری،در مذهب عاشقان کی روا باشد،من دست تو بوسم  و تو پای دگری.

*اشک ها ریزم اگر شب به نهایت برسد.شب فقط یاد توام کاش به آخر نرسد.

*ماه من:غم اگر هم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات از پس پنجره عشق زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا چترشادی باز کن و بگو با دل خود که هنوز هست خدا..

*در پاسخ نامه ام گل یخ دادی هر دفعه به من وعده ی دوزخ دادی.یک بار برو کلاس نقاشی عشق شاید که خدا خواست به ما نخ دادی..

*گفتم ز سرنوشت بترس و آسمان گفتی:غمگین مباش که این کور و آن کر است.دیدی که آسمان کر و سرنوشت کور صد مرتبه از ما قوی تر است.

*گاهی بخوان از دفتر شعرم ترانه ای بنگر که غم به وادی مرگم کشانده است.

تنها مر اتشنه به طوفان غم مبین ای بس حدیث تلخ که نا گفته مانده است.

*پرسید کدام راه نزدیک تر است؟گفتم :به کجا؟گفت :به خلوتگه دوست. گفتم:مگر فاصله ای می بینی بین دل وآنکه دل تو منزل اوست.

 تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول



:: برچسب‌ها: متن عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

تو نگرانم نباش....!

همه چیز را یاد گرفته ام

یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم.

یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم بی صدا کنم.

تونگرانم نباش...!

همه چیز را یاد گرفته ام

یاد گرفته ام که جگونه بی تو باشم بی آنکه تو باشی.

یاد گرفته ام که نفس بکشم بی تو به و یاد تو.

یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...

وجای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم.

تو نگرانم نباش...!

همه چیز را یاد گرفته ام

یاد گرفته ام که بی تو بخندم

یادگرفته ام که بی تو گریه کنم بدون شانه هایت.

یاد گرفته ام که دیگر عاشق نشوم

یاد گرفتهام که دیگر به  کسی دل نبندم.

یاد گرفته ام با یادت زنده باشم و زندگی کنم.

اما هنوز یک چیز هست که یاد نگرفته ام

که چگونه.....

برای همیشه حاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم.

و نمی خواهم که هیچ وقت یاد بگیرم.

تو نگران نباش........

چون........

فراموش کردنت را هیچ وقت یاد نخواهم گرفت.......!! 



:: برچسب‌ها: تو نگران نباش , متن عاشقانه , ,
:: بازدید از این مطلب : 406
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم.

برای کوچ شب هنگام وحشت کمک کن با تن هم پل بسازیم.

کمک کن سایه بانی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم.

کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرهم بسازیم.

 تصاویر زیباسازی _ سایت پارس اسکین _ بخش تصاویر زیباسازی _ سری اول



:: برچسب‌ها: متن عاشقانه , کمک کن , ,
:: بازدید از این مطلب : 478
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟نکند دل دیگری او را اسیر کرده است 

خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تاخیر کرده است

گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است

خندید به سادیگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است

گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سال ها دیر کرده است

درآیینه به خود نگاه می کنم آه عشق تو عجیب مرا پیر کرده است

راست می گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است 



:: برچسب‌ها: آیینه ,
:: بازدید از این مطلب : 445
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا
 

خسته ام از آرزوها ، آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی ، بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانی،زندگی های اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین

سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

با نگاهی سر شکسته،چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته، خسته از چشم انتظاری

صندلی های خمیده،میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده ، گریه های اختیاری

عصر جدول های خالی، پارک های این حوالی

پرسه های بی خیالی، نیمکت های خماری

رو نوشت روزها را،روی هم سنجاق کردم:

شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را،با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری

روی میز خالی من، صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیتها ، نامی از ما یادگاری

 



:: برچسب‌ها: خسته ام از آرزوها ,
:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : صبا

Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید
Why do you like me..? Why do you love me?
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
I can't tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم
You can't even tell me the reason... how can you say you like me?
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟
How can you say you love me?
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
I really don't know the reason, but I can prove that I love U
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،
because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،
because you are loving,
دوست داشتنی هستی،
because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،
because of your smile,
بخاطر لبخندت،
The Girl felt very satisfied with the lover's answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟
NO! Therefore!!
نه!معلومه که نه!!
I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم
True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
Mature love says "I need you because I love you"
"ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم
"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه"
 



:: برچسب‌ها: دلیل عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 659
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد